چند وقت پيش كه ميهمان داشتيم طبق معمول ( البته روزهاي تعطيل و روزهائي كه خونه هستم ) بايد من ازشون پذيرائي ميكردم . مامان جون هم همچين مواقعي يا خونه نيست! و يا مثل ميهمون نشسته تا من مثلاً ياد بگيرم چطور جلوي ميهمان در بيام!!! رفتم آشپزخانه و تند تند مشغول حاضر كردن غذا شدم پوست كندن ، پاك كردن و برداشتن و گذاشتن .... واي چقدر كار، قربان خدا بروم مثلا امروز تو خونه مونده بودم استراحت كنم. درست وقتي كه توي دلم داشتم به خودم بد و بيرا مي گفتم كه اين چه وقت مرخصي گرفتني بود؟ دست بردم طرف حلب روغن، اين چرا اينقدر سبكه؟ اي داد و بيداد روغن تموم شده؟ از دست مامان كفري شده بودم ! چرا بهم هيچ چي نگفته بود! حالا با اينهمه كار بايد ميرفتم روغن هم ميگرفتم .زود مانتوم رو پوشيدم وبدون سر و صدا از خونه زدم بيرون و رفتم فروشگاه بزرگي كه نزديك خانمونه و مستقيم سرغ غرفه مواد خوراكي رفتم و يك حلب روغن نباتي گرفتم(اسمش كارخونش را بخاطر اينكه تبليغات نشه نمي گم!!! ) كاري به گران شدنش قيمتش نسبت به دفعه قبل كه روغن گرفتم نداشتم و فقط فقط مي خواستم زودتر به خونه برسم ، پياده رو مثل پيست اسكيت ليز بود و همه جا يخ زده بود با كلي ترس و لرز كه مبادا ليز بخورم و سر وكله ام بشكنه ( زمستون بود) به خونه رسيدم . غذام روي گاز بود و هيچ كس از رفتن و برگشتنم خبر دار نشده بود. زود قاشق رو برداشتم تا توي غذام كه روي اجاق بود روغن بريزم اما هر چه تلاش كردم در اين حلب را باز كنم بيفايده بود باز نشد كه نشد رفتم سراغ چاقو! تا شايد با نوك تيزش بتوانم درش را باز كنم! اما زهي خيال باطل خسته و زخمي داداش كوچولوم رو صدا كردم كه بياد درحلب رو باز كنيم! آخه اون تو اين كارها استاده و مرد خونست! آنهم زود جعبه ابزارش رو برداشت و آمد و به كمك دو انبردست و دو پيچ گوشتي و كلي ابزار و آلات ديگر بعد نيم ساعت موفق شديم درب حلب روغن را باز كنيم ... آخش پيروز شديم ولي غافل بودم از اينكه غذا روي اجاق كاملاً ته گرفته ،ما چنان مشغول بازي كردن با جونمان بوديم كه بوي سوختگي را نشنيده بوديم!!! وقتي با دلخوري مشغول درست كردن غذاي ديگه اي براي مهمان ها بودم، با خودم فكر ميكردم: آيا همه جاي دنيا براي باز كردن در يك حلب روغن! جعبه اي پر ابزار آلات مختلف لازمه؟؟؟
اين نوشته را روز سه شنبه، 3 دى، 1381 نوشتم اما امشب كلي صافكاريش كردم
سلام!
عزيزان شرمندام!!! نمي توانم به وبلاگ هايتان بيام و نقطه نظرات شما را بخوانم راستش از 17 تير رنگ وبلاگ خودم را هم نديدم ...لطفاً اگر مشكلي توي وبلاگم بود به آي دي پي ام بدين. فكر كنم اين شتر دم در همه آنهائي كه توي ايران زندگي مي كنن خواهد خوابيد مگر اينكه راه حل مناسب و كار آمدي پيدا كنيم..
با تشكر سحر
***
امروز نمي دانم بخندم يا گريه كنم! كلافه شدم نمي دانم چيكار كنم! واقعيتش از 17 تير كه نوشته جديدم را فرستادم تا حالا موفق نشدم وبلاگم را ببينم. اولش فكر ميكردم خط ها شلوغند و يكي دو ساعت ديگه درست ميشه. براي همين قبل از اينكه بخوابم يك بار ديگه سعي كردم و باز هم موفق نشدم! اينبار به ياد 18 تير افتادم ، با خودم گفتن حتماَ به خاطر وقايع اين روز اينطوري كردن تا از خروج اطلاعات از كشور ممنانعت كنن .كه ديدم برام يك ايميل رسيده وقتي بازش كردم ديدم يك فلش جالب در همين رابطه است از سايت سياه و سفيد كه برام پست شده !!!
البته قبلاً هم گفتم ، با شور و حالي كه اين روز ها توي كوچه و خيابون ميشد حدس زد چه اتفاق مهمي آن روز خواهد افتاد!!! اين حرف را وقتي با يكي از دوستان خارج كشور صحبت ميكردم هم گفتم كه منتظر اتفاق خاصي نباشيد كشور امن و امانه و آب از آب تكان نخواهد خورد!
از اين حرفها بگذريم اولش فكر كردم سايت خراب شده و هيچ كس نمي تواند وبلاگم را ببينه به همين خاطر مي خواستم مدتي آپ ديتش نكنم . اما پي ام هائي كه بچه ها زحمت كشيدن و برام فرستادن معلوم كرد اين اتفاق فقط براي تعداد محدودي از جمله خودم رخ داده و هنوز هستن عزيزاني كه بتوانن بيان و وبلاگم را بخوانن.
راستش وقايع اخير منو به فكر مطلبي كه قبل از عيد نوشته بودم انداخت! آن روزها تازه حرف از فيلتر كردن سايت ها به ميان آمد بود و هيچ وقت فكرش را نمي كردم از اولين مجروحان اين تير غيبي باشم . در آخر مطلبم تعدادي از 84نظري كه دوستان اظهار كرده اند را ذكر مي كنم :
Saturday, January 04, 2003
نوشته شده توسط ... در ساعت 24 مورخه 14/10/1381 روز شنبه
امروز حسته و كوفته وقتي ظهر به خونه بر ميگشتم راديو ماشين روشن بود و اخبار ساعت 14 پخش ميشد. راستش من مدتهاست كه ديگه به اخبار راديو و تلوزيون گوش نمي كنم. آخه توي هيچ نكته از اين جهان پهناور خبري جز قتل و غارت و خونريزي نيست! مگر نه اين است كه در هر بخش خبري راديو و تلوزيون هميشه خبر از كشته شدن چند نفر در فلان جا و جنگ در بهمان نقطه ست !!! اما امروز راديو يك خبر ديگري هم داشت كه تا به خونه برسم ذهنم را به خودش مشغول كرده بود: شوراي انقلاب فرهنگي در يك اقدام انقلابي تصميم گرفته! شورائي مركب از : نماينده هاي وزارت اطلاعات، وزارت ارشاد و صدا و سيما را به سر پرستي وزارت اطلاعات تشكيل دهد. وظيفه اين شورا بازبيني سايت هاي اينترنتي خواهد بود و سايت هائي را كه مضر تشخيص دهند ليست كرده و به وزارت پست و تلگراف و تلفن ابلاغ نمايند تا جلوي فعاليت آنها را در داخل كشور گرفته شوند. حالا كاري به اينكه اين شورا كي تشكيل خواهد شد؟ و چه ابزاري را براي اعمال تصميماتش به كار خواهد گرفت ندارم! اما مي خواستم بپرسم به نظر شما آن شوراي محترم چه سايتهائي را مضر تشخيص خواهند داد؟ وزارت پست و تلگراف و تلفن ابزار لازم براي مسدود كردن آنها را خواهد داشت ؟ راستي اين امكان وجود دارد وبلاگهاي ما را هم مضر تشخيص بدهند؟! اگه اينطور بشه چي ميشه؟!!!! و اين هم تعدادي از نظرات دوستان البته توجه داشته باشيد امروز صحبت كردن در اين مورد خيلي آسان هست و بايد به نوعي با وضعيت موجود كنار بيائيم :
اگر اين كار رو بكنند كه ديگه واولا ميشه. راستي اين وسط كي ميشه قاضي؟ اين ها ما را كشتند با اين تصميم گرفتنشون به جاي همه.
کت بالو | EMAIL | HOMEPAGE | 01.04.03 - 6:31 PM | #
***
سلام بر ونوسي عزيز و نيما خان راستش بخواي فكر مي كنم اين تنها تفريحي ما رو كه همين اينترنت هم هست..ميخوان بگيرن...
شاد باشيد
SARA | HOMEPAGE | 01.04.03 - 11:37 PM | #
***
به نظر من اونوقت در اينتر نت رو بايد گل گرفت. ميشه عين صدا و سيمای لاريجانی
نوشی | EMAIL | HOMEPAGE | 01.05.03 - 1:23 AM | #
***
من تو شيراز يه چند تا ISP زير زميني ميشناسم تو تهران رو نميدويم و خوب حتما اول تو تهران بوده كه بعد اومده شهرستان! حالا اين ISP اينترنت خيلي ارزون هم ميدن الان تو شيراز اينترنت معمولي 600 تومان هست ولي اينا ميدن بين 100 تا 150 هر روز يه قيمتي ميگن ولي تو همين مايه هاس ! خلاصه آخوند ها كه ميخوان گه خوري بكنن بدونن كه اين جور جا ها هم هست! فكر كنم از اين به بعد كار اين جور ISP ها بگير و خلاصه الان كه ارزون ميفروشن بريد اشتراك بگيريد چون موقع قحطي حتما قيمتش ميره بالا .راستي اين آخوندها كه مردم رو به تخمشون هم حساب نميكنن ولي اين مثلا اصلاح طلب ها حداقل مردم رو تخم حساب ميكنن و خوب ميدونيد كه هر وقت مردها بيكار ميشن و تسبيح هم دم دست نيس به تخم هاشون ور ميرن! و حالا اين آخوندها هم بيكار شدن و . چون ديگه آمريكا با هاشون كاري نداره ...
مثنوي | 01.05.03 - 4:21 AM | #
***
سلام ... چه مسخره يعنی قراره اينترنت هم سانسور بشه؟ ولی من که فکر ميکنم هر کاری هم بکنند ما بالاخره حرف خودمون رو يک جوری ميزنيم ها؟ در ضمن اين قالب جديد خيلی خوبه . اگه منم بلد بودم حتما به بلاگ پست اسباب کشی ميکردم!واقعا تعداد وبلاگ خانم ها بيشتر از آقايونه؟
شبنم | HOMEPAGE | 01.05.03 - 4:26 AM | #
***
سلام
قالب عالي.دست آقا بهرام درد نكنه.
عمرا كسي بتونه اينترنت رو سانسور كنه.
موفق باشي
AMIR | HOMEPAGE | 01.05.03 - 9:49 AM | #
***
inshala keh mozar e o binandamoon mire bala
EHSAN KIANFAR | EMAIL | HOMEPAGE | 01.05.03 - 12:39 PM | #
***
آقا سلام ...اينجا template هم update ميشه؟؟!!
به هر حال حرکتت رو به کماله
لوگوت فوق العاده قشنگه
در مورد اينترنت نگران نباش نهايتاً ميريم اونترنت
MAZIYAR | EMAIL | HOMEPAGE | 01.05.03 - 6:38 PM | #
***
سلام...هيچ كس نمي تونه بلاگهاي ما رو تعطيل كنه.....شاد باشي
فريده | HOMEPAGE | 01.05.03 - 8:32 PM | #
***
به ما که رسيد ...آخه من بچه دبستانی کلاس چهارمی می خوام چکار کنم؟؟؟
فاطمه | EMAIL | HOMEPAGE | 01.05.03 - 10:48 PM | #
***
بگذار رو اينترنت هم دست بگذارند ...... اين ها همه چي رو از ما گرفتند ديگه اين هم روش چي كنيم
GITI | HOMEPAGE | 01.05.03 - 11:24 PM | #
***
متاسفانه ونوسی جونم هیچ بعید نیست...
MITRA | EMAIL | HOMEPAGE | 01.06.03 - 12:27 AM | #
***
وااااي خدا اينها چقدر خنگن يعني فکر مي کنن مي تونن اين کار رو بکنن ؟!!!
توحيد | EMAIL | HOMEPAGE | 01.06.03 - 12:32 AM | #
***
سلام. گمون نکنم سراغ وبلاگ های ما بياند. چون بقدر کافی سايت مضر وجود داره!
مهدی | HOMEPAGE | 01.06.03 - 5:27 AM | #
***
سلام.. من شک دارم که سیستک وبلاگ رو مضر تشخیص بدن ... البته به جز در مواردی ...
محسن | EMAIL | HOMEPAGE | 01.06.03 - 6:34 AM | #
***
از وقتی سر و صدای وبلاگ ها رو توی روزنامه ها و مجله ها در آوردن معلوم بود مقدمه ست که.. اميدوارم نتونن ئshy;الا ئshy;الا ها اذيتمون کنن.
ندا | HOMEPAGE | 01.06.03 - 11:10 PM | #
***
اگه همچين شورايي تشكيل بشه، در عرض يه هفته چشمشون از جاش در مياد. اخه يكي دوتا وبلاگ كه نيست.
مهري | EMAIL | HOMEPAGE | 01.07.03 - 5:14 AM | #
***
امكان اين كارهست و شايد خيلي چيزها بسته شه . اگه به وبلاگ هم گير بدن چيكار كنيم ؟
PAYAM | EMAIL | HOMEPAGE | 01.07.03 - 6:58 AM | #
***
نمیدونم چرا اینا آدمو راحت نمیذارن!! به هر حال وبلاگ من که بد آموزی نداره !! راستی میگم اینجا رو هر دفعه عوض کن ولی لینک منو مذاری هاااا جزززززه !! خودمونیم قشنگ شده ..مبارکه هر دوتون!
هدی | EMAIL | HOMEPAGE | 01.07.03 - 9:33 AM | #
***
دوستان عزيزم سلام، من فكر می‌كنم آدم برای كاری كه واسه دلش انجام می‌ده نبايد هيچ ترس و دغدغه‌ای به خودش راه بده. چون اين حق ماست كه واسه دلمون بنويسيم. من فكر می‌كنم اگر همچين چيزی كه شما خبرش رو خوانديد اعمال بشه اين شامل وب‌لاگ‌های خاصی می‌شه. و من در وبلاگ شما و خيلی از دوستان اشكالی نمی‌بينم. نگران نباشيد. خدا بزرگه و با بندگانه خوبش هم مهربون‌تره.
در ضمن می‌خواستم از كاری كه در نوشته پايين اين مطلب نوشته بوديد تشكر كنم. اين خيلی ارزشمنده كه شما زحمت كشيديد و سبك نگارش و طرز فكر نويسندگان بعضی از وب‌لاگها را اينجا بيان كرديد. باز هم متشكرم.
قربان شما - زن رشتی
آزيتا | EMAIL | HOMEPAGE | 01.07.03 - 12:48 AM | #
يك، دو، سه !!!
امتحان ميكنم
لطفاَ اگر كسي قادر به ديدن وبلاگم هست به آدرس :
saharweb@bimax.org و يا به ID ياهو shafahit پي ام بده و مرا از نگراني دربياره ...
بهم نخندين ! خل نشدم ، راست دو روزه كه موفق به مشاهده وبلاگم نشده ام حالا مشكل چيه خدا ميدونه.
در هر صورت خدا را شكر مي كنم و وجدانم آسوده ست ، نه وبلاگم سكسي است و نه سياسي و نه فمينيستي و نه ... !!! حالا چرا اين مشكل پيش آمده نمي دانم ؟
ERROR
The requested URL could not be retrieved
While trying to retrieve the URL: http://www.saharweb.blogspot.com/?
The following error was encountered:
Connection Failed
The system returned:
(110) Connection timed out
The remote host or network may be down. Please try the request again.
Your cache administrator is root.
Generated Fri, 11 Jul 2003 05:46:11 GMT by localhost.localdomain (Squid/2.4.STABLE7)
خيلي وقت بود مي خواستم اين شعر را اينجا بنويسم، امروز فكر كنم بهترين روز براي خواندن اين شعر باشه با اين حال روزي كه امروز توي خيابان هاي اطراف دانشگاه ديدم ...
روزهاي روشن، خداحافظ
سرزمين من ، خداحافظ
روزهاي خوبت، بگو كجا رفت
تو قصه ها رفت، يا از اينجا رفت
انگار كه اينجا، هيچ كس زنده نيست
گريه فراوان، وقت خنده نيست
گونه ها خيسه، دل ها پائيزه
بارون قحطي ، از ابر ميريزه
همه عزادار، سر به گريبون
مردها سر دار، زنها تو زندون
انگار كه شبه ، هر روز هفته
از هر خونه اي ، عزيزي رفته
همه با هم قهر، همه از هو دور
روزها مثل شب ، شب ها سوت و كور
نه تو آسمونيم ، نه روي زمينيم
انگار كه خوابيم، كابوس مي بينيم
از زمين دوريم، از زمان جدا
حتي نمي يام به ياد خدا
روزهاي روشن، خداحافظ
سرزمين من ، خداحافظ
نوبت مي گيريم گيج و بي هدف
واسه مردن هم، بايد رفت تو صف
روزها و شب ه، ا اينجور ميگذرن
هر جا كه مي خوان، ما رو ميبرن
آخه تا به كي، آروم بنشينيم
حسرت بكشيم، گريه ببينيم
اي زن تنها، مرد آواره
وطن دل توست، شده صد پاره
پا شو كاري كن، فكر چاره باش
فكر اين دل، پاره پاره باش ...
دردسر جديدي به نامBlogger New
اولين بار وقتي با سيستم جديد بلاگر نوشته ام را پست كردم بعد از كلي دردسر ديدم به شكل كلمات غير قابل خواندن نمايش داده شدن 2 ساعت روش كار كردم تا توانستم مشكل را رفع كنم، اما نتيجه كار خيلي ديدني بود حروف فارسي (گ چ پ ژ) را با علامت ؟ نمايش ميداد و اين خودش كار خواندن وبلاگ را با مشكل روبرو ميكرد. با راهنمائي هاي دوستان و تلاشي زياد توانستم راه حل عملي رفع اين عيب را پيدا كنم و حال براي استفاده ديگر دوستان اينجا بشكل ساده توضيح ميدهم !
امشب به ياد وبلاگ تاريخ شفاهي مي خواهم اين نوشته بي ربط را بنويسم با اينكه نصفه و نيمه است و دست و پا شكسته ، اما به خاطر چند روز غيبتم مي خوام به آب و آتش بزنم و هر روز آپ ديت كنم با اينكه ميدانم هيچ وقت نمي توانم به گفتمه ام عمل كنم اما سعي خودم را مي كنم
***
چند سال پيش به اصرار در كلاس هاي فيلم سازي انجمن سينماي جوان شركت كردم! چون سن و سالم كم بود خيلي اصرار كردم تا منو ثبت نام كنند و بعد از طي كلاسهاي متعدد به سلامتي بعد از چند ماه فارغ التحصيل شدم!!! .
شب قبل آن روزي كه قرار بود اولين شاهكار خودم را خلق كنم( البته آخرين تجربه ام از اين دست ) در عالم خيال فيلم هنريم را ساختم و به جشنوراه هاي مختلف فرستادم و تمام جايزه ها را درو كردم ! واي مگر فكر ساختن اين شاهكار ميگذاشت من چشم روي هم بگذارم لحظه شماري ميكردم تا زود صبح بشه...
بالاخره آن شب طولاني صبح شد و خورشيد خانم سرش را از ناز بالشش برداشت و شروع به شانه كردن زلفهاي طلائيش كرد! يك روز گرم تابستان بود كه از خونه زدم بيرون، با بچه ها قرار گذاشته بوديم تو پارك همديگر را ببينيم و از آنجا به محل فيلم برداري بريم، شكر خدا چون جمعه بود و همه خواب تقريبا هيچ كس منو با آن سه پايه بزرگ تو دستم نديدند! قبل از همه به پارك رسيدم! آنهم من ! مني كه هميشه دير سر قرارها حاضر ميشدم براي خودم هم باور كردني نبود !
يك ساعتي طول كشيد تا همه بچه ها حاضر شدن و به طرف محل فيلم برداري حركت كرديم. و به محض رسيدن زود دوربين را كاشتيم ( البته هيچ وقت سبز نشد) و كم كم توي كارمون جدي شديم گروهمان متشكل بود از سه نفر بازيگر و گروه فني، يعني خودم بعنوان تهيه كننده و كارگردان ( جون خودت) ، زهرا بعنوان فيلمبردار، مهناز بعنوان صدا بردار و يكي از بچه ها كه حالا اسمش يادم نيست بعنوان منشي صحنه! نه بابا مگه ميشه مرجان كوچولو را از ياد برد؟با آن صداي ظريف و تو دماغيش!!! چند نفر شديم بگذاريد بشمارم 1-2-3 ... چون هزينه توليد هم با من هستش!!! و بايد خوب حساب و كتاب كنم!!!
حالا جاي شكرش باقيه كه تو آن روزها وضع ماليم آنقدرها تعريف نداشت!؟ وگرنه تمام زندگيم را صرف توليد آن گونه فيلم هاي آموزنده ميكردم!!!
ميگفتم، كم كم جدي شديم و خواستيم كه فيلم را كليد بزنيم درست همين لحظه بود كه متوجه شديم زهرا خانم يادش رفته باطري دوربين را شارژ كنه! و به اين ترتيب چند ساعتي را صرف شارژ باطري كرديم! خدا پدر و مادر آن آقا را كه با هزار منت اجازه داد تا شارژرمون را به برق خونشون بزنيم بيامرزه مگر كسي قبول ميكردما از برق خونش استفاده كنيم!كلي هزينه برق رو دستش بگذاريم! آخه نمي دانم يك شارژر كوچيك چقدر برق مصرف ميكنه ؟... و اينگونه بود كه ظهر درست وقتي كه خورشيد خانم مشغول آشپزي بود و اجاقش را با تمام حرارت روشن كرده بود!!! دوربين ما آماده تصوير برداري شد. (خدا را شكر كه شارژ شد وگرنه اين متن بي سر و ته حالا حالا ها ادامه داشت و حتي آف لاين هم نمي توانستيد بخوانيد!)
چون قرارمان اين بود كه يك فيلم هنري بسازيم به گريمور و اينجور چيزها احتياجي نداشتيم!!! چون فقط پاهاي بازيگران را مي خواستيم نشان بديم و طبيعي بود كه كفش و شلوار احتياجي به گريم كردن نداشتن و ما كارمان را شرع كرديم حيف كه اينجا جاش نيست توضيح بدم چه اتفاقاتي افتاد تا آخر موفق نشديم؟! فيلم را تمام كنيم و دنيا را با خلق اين اثر شگفت انگيز شوكه كنيم ... آخر كار فقط چند تصوير كج و كوله از سه جفت كفش كه همش از پله هاي دادگستري بالا و پائين ميرفتن را توانستيم ضبط كنيم!
صحنه خارجي پله هاي مقابل دادگستري برداشت اول ...
صحنه خارجي پله هاي مقابل دادگستري برداشت بيستم ...
صحنه خارجي پله هاي مقابل دادگستري برداشت صدم ... و ديگر خورشيد خانم داشت كم كم قهر ميكرد و ميرفت فكر كنم آن روز از دست اين همه تكرار و تكرار و تكرار ... ما خسته شده بود و مي خواست بره كمي استراحت كنه و به اين ترتيب ما نور را هم از دست داديم و ديگر هيچ وقت نتوانستم بقيه اين شاهكار را ضبط كنيم بيچاره مرجان، همش صداش تو گوشمه صحنه خارجي ... برداشت ... و بيچاره تر از او بازيگران بودند از بس كه از پله هاي دادگستري بالا و پائين رفتن ، فكر كنم ديگر هوس بازي كردن توي هيچ فيلمي ديگر به سرشون نزنه !
جان كلام اينها را تعريف كردم كه بگويم من هر بار كه ميخواهم مطلب تازه اي توي وبلاگم بگذارم بار ها بارها آن را تغيير ميدهم البته بعد از اينكه رضايت ميدهم مطلب ايندفعه ام در مورد چي باشه بهتره! و درست وقتي كه حسابي خسته شدم آن متن وصله پينه را سند مي كنم توي وبلاگم كه بعد ها خودم از نوشته ام خندم ميگيره ببخشيد ... من هميشه شرمنده خوانده هاي وبلاگم بودم و هستم ، هميشه... با تشكر سحر
هشدار!!! طبق اخبار منتشره روز يكشنبه قراره يك مسابقه بزرگ هكري برگزار بشه و هدف اصليشون هم هك كردن كامپيوترهاي خانگيست و هر كس برنده بشه قراره صاحب فضاي بيشتري بشه تا بتواند با آزادي عمل بيشتري به كار شرافتمندانه مردم آزاري ادامه بده ! حالا اگر جونتان را دوست داريد( سو تفاهم نشه جان كامپيوترتان را مي گم!) روز يكشنبه يعني همين امروز بيشتر از چند دقيقه آن لاين نباشيد ! فردا هم روز خداست موفق باشيد!
مواظب سلامتي كامپيوترتان باشيد!!! عصباني ام ! خيلي ... كلافه ام ! خيلي ! و ايضن خيلي خسته ... ، از دست آن شير پاك نخورده اي كه اين بارعوض وبلاگم آمده پسورد اكانت ماهانم را هك كرده!!! اي بابا دزدي كه شاخ و دم نداره آنهم از كي ؟ از مني كه نه باباي پو... خوب گفتن موقع عصبانيت نه تصميم و نه اقدام! راستي تا يادم نرفت بگم يك نگاهي به پارتيشن هاي كامپيوترتان بياندازيد ببينيد فايلي مخفي به نام Descript.ion توي پرونده هاتون جا خشك نكرده باشه !!! حالا هي بهم بگين چرا دير به دير آپ ديت مي كنم؟ تا حالا با خودتان فكر كردين كه پاكسازي هادر ديسكي به ظرفيت ۸۰ گيگا بايت چقدر وقت مي خواد؟ آنهم از ويروسي كه هيچ برنامه ي ضد ويروسي آن را بعنوان يك ويروس شناسائي نمي كنه! و مجبورباشيد خودتان به دنبالش بگرديد و پاكش كنيد. البته آنهم با هزار ترفند من در آوردي!
:توجه
فرمائيد
خانه
-
پست الكترونيكي
-
نوشته هاي پيشين
-
وبلاگ تصويري سحر وب
-
جستجو در
ياهو
-
با تشكر از
گوگل
:منشور وبلاگ من
يادم
باشد
حرفي نزنم كه به كسي بر بخورد
نگاهي نكنم تا دل كسي بلرزد
راهي نروم
كه بيراه باشد
خطي ننويسم كه آزار دهد كسي را
يادم باشد
كه روز و روزگار
خوش است
همه چيز رو به راه بر وفق مراد است و
خوب
تنها
تنها دل ما دل
نيست
آره .....
سحر ,
سحروب ,
سحروبز
,
سحركلام
,
sahar ,
saharweb
,
saharwebs,
sahar web
,
sahar webs
--------------------------------------------------------------------------------
Home
-
Email -
Comments -
Gallery Picture -
Saharwebs Pictures Album
-
Googel
اگر
نظري پيامي و يا حرف و صحبتي با من داريد پائين را كليك
كنيد
Questions or
comments should be sent to Sahar_webs@Yahoo.com
