|
||
|
در فقدان خدا
پنجشنبه، 17 بهمن، 1381
در يك كليسا، قايق بزرگی ديدم مثل دو بازوی گشاده. نه بادبان داشت، نه دكل- جز شمع هيچ چيز نداشت. انگار يك اسباببازی بود. بر بدنهاش با رنگ آبی نوشته شده بود: در فقدان خدا. بلافاصله به ياد تو افتادم: عشق من، اين قايق كوچك، تو و زندگی توست. خلوص قلب تو كه هزاران بار غرق شده، كه باز هم هزاران بار در پهنهی دريا پيش رفته، و نوری كه آن را میسوزاند و میشويد به همراه برده است.
كريستين بوبن
گويند که مرا عذاب خواهي فرمود!
؟من در عجبم! که آن کجا خواهد بود
جائي که توئي عذاب در آنجا نه بود
آنجا که تو نيستي کجا خواهد بود؟
:توجه
فرمائيد
خانه
-
پست الكترونيكي
-
نوشته هاي پيشين
-
وبلاگ تصويري سحر وب
-
جستجو در
ياهو
-
با تشكر از
گوگل
:منشور وبلاگ من
يادم
باشد
حرفي نزنم كه به كسي بر بخورد
نگاهي نكنم تا دل كسي بلرزد
راهي نروم
كه بيراه باشد
خطي ننويسم كه آزار دهد كسي را
يادم باشد
كه روز و روزگار
خوش است
همه چيز رو به راه بر وفق مراد است و
خوب
تنها
تنها دل ما دل
نيست
آره .....
سحر ,
سحروب ,
سحروبز
,
سحركلام
,
sahar ,
saharweb
,
saharwebs,
sahar web
,
sahar webs
--------------------------------------------------------------------------------
Home
-
Email -
Comments -
Gallery Picture -
Saharwebs Pictures Album
-
Googel
اگر
نظري پيامي و يا حرف و صحبتي با من داريد پائين را كليك
كنيد
Questions or
comments should be sent to Sahar_webs@Yahoo.com