آخرش خياط هم افتاد توي كوزه!!!
اگر به سريال ها و فيلم ها و برنامه هاي تلوزيون توجه كرده باشيد در اكثرشان حتي شده در چند جمله كوتاه به بازيگري و كارگرداني و اينجور مسائل اشاره اي ميكنن و يا پا از اين هم فراتر ميگذارن و يكي از پايه هاي اصلي ( واسمون مهمون آمد برم بر ميگردم) دائيم آمد، بعد از مدتها براي نهار ...دو سه ساعتي ماند و رفت ... اما من تا باز برگردم بنشينم سر كامپيوترم حدود ... ساعت 14:30 رفتم و الان 24:15 هست كه دوباره نشستم اينجا و به كل رشته كلام از دستم در رفته... آهان مي گفتم ... يكي از پايه هاي اصلي فيلمشون قرار ميدن من هم از قافله عقب نمي مانم و هر چي كه مي نويسم اول يا وسط و يا حتي شده نقطه پايانيش را به وبلاگ و اينترنت و كامپيوتر ربطش ميدم هر چه باشه اين روزها كاري جز نشستن جلوي اين پنجره (كوچك يا بزرگ) ندارم و ساعات بيكاريم را باهاش پر ميكنم ...
گفتم پنجره ! آخه پنجره كوچيك و بزرگ نداره خيلي از پنجره هاي بزرگي هستن كه به جاهاي خفه و پرتي چشم انداز دارن كه آدم حتي رغبت نمي كنه يك بار ازش بيرون را نگاه كنه مثل ... مثل يادم آدم بعضي از مردم هستند كه نمرده ساكن قبرستان ها ميشن!!! نمي دانم ديديد يا نه خانه هايي كه نزديك قبرستان هستند و پنجره هاي اتاقشون رو به قبرستان باز ميشن ... واي اگه همه عمرم بي خانمان باشم حتي يك شب هم راضي نمي شم توي همچين خانه هايي زندگي كنم ... اما بعضي از خانه ها هستند كه پنجره هاي كوچكي دارن كه رو به... رو به مثلاً پارك باز ميشن و آدم دوست داره ساعت ها جلوش بياسته و به بازي كردن بچه ها نگاه كنه و به عشق بازي دختر ها و پسرهايي كه به خيال خودشان آنجا خلوت كردن و به تصور اينكه هيچ كس آنها را نمي بينه دارن همديگر را بغل ميكنن و بوس بوس مي كنن و غافلن از اينكه يكي شيطنتش گل كرده و چند ساعتيه داره آنها را ديد ميزنه... پس پنجره بايد چشم اندازش خوب باشه و فرقي نمي كنه كه بزرگ باشه يا كوچيك...
هر چه كردم بحثم را به تيتر نوشته ام ربط بدم نشد شما خودتان يك جوري ربطش بدين! خب به راحتي ميشه تيتر نوشته را به پنجره تغيير داد و قال قضيه را كند ! اما يك مشكل هستش كه من قبلا يك نوشته با اين عنوان نوشتم و نمي شه دو نوشته متفاوت را با يك عنوان منتشر كرد!!!