|
||
|
ديشب،
كوچه ي عشق تاريك بود
ماه به ميهماني رفته بود
و ستاره ها خود را در گوشه اي پنهان كرده بودند
ديشب،
كوچه ي عشق دستهاي حنا بسته ي خود را برسم يادگار به همه نشان ميداد
و آوازهاي سرد و خاموش خود را در مرداب دل
دانه دانه مي كاشت
تا بيگانه اي با خنده تمسخر احساسات او را به بازي نگيرد.
ديشب،
كوچه ي عشق بغض دل را نظاره گر اتفاق ساده اي نموده بود كه از يك روز سرد زمستان آغاز شد
ديشب،
كوچه ي عشق چه تنها بود!
و در تنهايي، كتاب رويا را ورق مي زد
تا در آن خاطره ي اولين برخورد را جستجو كند.
ديشب،
كوچه ي عشق ازبوي علف هاي نمناك دسته گلي ساخته بود تا بامدادان مقدم پرستوها را كه به دور دست مي رفتند خوش آمد گويد.
ديشب،
كوچه ي عشق به خود مي انديشيد
و به بن بست روزي كه سرآغاز مهرباني بود.
ديشب،
ديشب كوچه ي عشق به قامت قدم هاي استواري فكر مي كرد كه جز عطوفت پشتوانه اي نداشت.
ديشب،
كوچه ي عشق سرشار از بي پروايي بود
و بهت زده به همه ي عمر از دست رفته غبطه مي خورد.
ديشب،
كوچه ي عشق زمان را بازيچه ي تلاطم تصوراتي ميديد كه حريصانه به گذشته پيوند ميخورد و ثانيه ها كه خجول و شرمسار به آيينه ‹‹ شب بخير›› مي گفتند.
ديشب،
كوچه ي عشق فرياد همه ي رنجها را در صندوق متانت به دوست هديه ميكرد تا سرود جاودانه اي باشد توشه راه او.
ديشب،
كوچه ي عشق بي صبرانه پروانه اي را بخاطر مي آورد كه از نشئه ي عطر يك گل سيراب نمي شد و بوسه هاي داغي كه عطش عشق را صد چندان ميكرد.
ديشب،
كوچه ي عشق ترانه نويي زمزمه ميكرد
‹‹ باور كن زندگي بدون تو برايم محال است››
ديشب،
كوچه ي عشق دستهاي محبت را به صميميت نمي فشرد
و آرزو ها را در مرداب ناباوري پژمرده مي شدند.
ديشب،
كوچه ي عشق با گلاب گريه خانه ي دل را شستشو داد تا ته مانده هاي زنگار تحجر ترديد را بزدايد.
ديشب،
كوچه ي عشق سراسيمه از دنياي بلورين خود خارج ميشد تا از سقوط در ابهام حادثه رهايي يابد.
ديشب،
كوچه ي عشق چه غمگين شده بود
و به روزهايي مي انديشيد كه لذت اميد را در خود جاي داده بود
و به روزهايي كه طراوت شادمانه صبح بهاري را در برداشت.
و به روزهايي كه سرود عشق، آواز قناري را نويد ميداد.
ديشب،
كوچه ي عشق خوشبختي را بدرقه مي كرد
و به دنبال اتفاق ساده اي بود كه از يك روز سرد زمستان آغاز شده بود.
(احمد مسعود)
:توجه
فرمائيد
خانه
-
پست الكترونيكي
-
نوشته هاي پيشين
-
وبلاگ تصويري سحر وب
-
جستجو در
ياهو
-
با تشكر از
گوگل
:منشور وبلاگ من
يادم
باشد
حرفي نزنم كه به كسي بر بخورد
نگاهي نكنم تا دل كسي بلرزد
راهي نروم
كه بيراه باشد
خطي ننويسم كه آزار دهد كسي را
يادم باشد
كه روز و روزگار
خوش است
همه چيز رو به راه بر وفق مراد است و
خوب
تنها
تنها دل ما دل
نيست
آره .....
سحر ,
سحروب ,
سحروبز
,
سحركلام
,
sahar ,
saharweb
,
saharwebs,
sahar web
,
sahar webs
--------------------------------------------------------------------------------
Home
-
Email -
Comments -
Gallery Picture -
Saharwebs Pictures Album
-
Googel
اگر
نظري پيامي و يا حرف و صحبتي با من داريد پائين را كليك
كنيد
Questions or
comments should be sent to Sahar_webs@Yahoo.com